گرچه من سرباز هیچ و سادهامسرخوشممهدی بود فرمانده ام
گرچه شد فرمانده ام غایب ولی
دلخوشم بر نایبش سیدعلی
درد دارد زنــــــدگــــی در عصـــری کـــــــه شعار مردمانش
"ما اهـــــــــل کوفــــه نیستیم" باشد امــــا طلحه و زبیرها
در وسط میدان عربده کشی کنند و علی همچنان تنها بماند
اهل کوفه نبودن یعنی بدانی تا حسین نیامده ولی امر مسلم است
....
برای سلامتی امام خامنه ای صلوات
با تمام قدرت بیست سال هم این جنگ اگر طول بکشد
ما ایستاده ایم(امام خمینی ره )
لامه سید محمد حسین طباطبائی صاحب تفسیر المیزان نقل کردند که: استاد ما
عارف برجسته «حاج میرزا علی آقا قاضی» میگفت:
در نجف اشرف در نزدیکی منزل ما، مادر یکی از دخترهای اَفَنْدیها (سنیهای دولت عثمانی) فوت کرد.
این دختر در مرگ مادر، بسیار ضجه و گریه میکرد و جداً ناراحت بود، و با تشییع کنندگان تا کنار قبر مادر
آمد و آنقدر گریه و ناله کرد که همه حاضران به گریه افتادند.
آنها چفیه داشتند… من چادر دارم…. آنان چفیه می بستند تا بسیجی وار بجنگند… من چادر می پوشم تا زهرایی زندگی کنم…
آنان چفیه را خیس می کردند تا نَفَس هایشان آلوده ی شیمیایی نشود… من چادر می پوشم تا از نفَس های آلوده دور بمانم…
آنان موقع نماز شب با چفیه صورت خود را می پوشاندند تا شناسایی نشوند… من چادر می پوشم تا از نگاه های حرام پوشیده باشم…
آنان با چفیه زخم هایشان را می بستند … من وقتی چادر ی می بینم یاد زخم پهلوی مادرم می افتم…
آنان سرخی خونشان را به سیاهی چادرم امانت داده اند…
من چادرسیاهم را محکم می پوشم تا امانتدار خوبی برای آنان باشم..
صفحه قبل 1 2 صفحه بعد